زندگی بدون عشق، معنایی ندارد. اما این بدان معنا نیست که همه به یک شکل و به یک اندازه از نعمت عشق برخوردار می شوند. در واقع، هر کدام از ما به اندازه ظرفیت وجودی مان از عشق سیراب می شویم. در این میان، هر قدمی که برای نزدیک شدن به انسانیت برداریم، ظرف وجودی مان را گسترده تر و عمیق تر می کند و سهم بیشتری از عشق نصیبمان می شود.
معرفی کتاب
کتاب ملت عشق، نوشته الیف شاکاف، یکی از پرفروش ترین کتاب های تاریخ کشور ترکیه شناخته شده است که در سال 2009 میلادی (1388 شمسی) به انتشار رسید. که طبق آمار و بررسی ها بیشتر از ۵۰۰ بار به چاپ رسیده است. البته این کتاب به علت مفهوم و محوریتش در ایران هم در یکی از ترجمه ها توانست به چاپ ۵۰ ام خود برسد و بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. موضوع و محو رمان عاشقانه و تاریخی ملت عشق ارتباط بین شمس و مولاناست که الیف شاکاف آن را در قالب یک داستان جذاب امروزی و از زبان یک راوی (زن آمریکایی) به قلم درآورده است.
کتاب ملت عشق به گمان برخی منتقدین پیش از آنکه یک رمان به حساب بیاید، یک کتاب مثبت اندیشی است که سرشار از لطافت و اندیشه ها و افکارهای زیباست. کتاب ملت عشق برای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان مناسب می باشد. نقدها نسبت به کتاب " ملت عشق " بسیار متفاوت میباشد و برخی از منتقدین این کتاب را به عنوان بهترین کتابی که خواندند معرفی میکنند و برخی دیگر آن را صرفاً یک کتاب معمولی میدانند. این کتاب تا کنون در ایران توسط مترجمان و ناشران بسیاری ترجمه شده است اما بهترین ترجمه ملت عشق متعلق به " ارسلان فصیحی " از نشر " ققنوس " است.
افتخارات این کتاب
- جزو برترین کتاب های امید بخش
- جز برترین رمان های عاشقانه
- از پرفروش ترین کتاب ها در ایران
- برنده ی جایزه ی آلف برای بهترین اثر خارجی
- جزو برترین کتاب ها با روایت چندگانه
- جزو الهام بخش ترین رمان های BBC
- کتاب ملت عشق بر اساس وبسایت آمازون امتیاز ۴.۱ از ۵ را از آن خود کرده است.
معرفی نویسنده این کتاب
" الیف شافاک " نویسنده ترک تبار، یکی از برجستهترین نویسندگان ادبیات ترکیه است که شهرت جهانی را ازآن خود کرده است. این رماننویس و فعال حقوق زنان در سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه متولد شد و دوران کودکی و جوانی خود را در مادرید، آنکارا، میشیگان، کلن، استانبول و آریزونا گذراند. الیف شافاک فارغ التحصیل رشته روابط بین الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه آنکارا میباشد که دوره کارشناسی ارشد خود را در همان دانشگاه در رشته مطالعات زنان و دوره دکتری خود را در رشته علوم سیاسی به سرانجام رساند.
شافاک اولین نوشته خود را در سال ۱۹۹۴ به چاپ رسانیده است. کتابهای شافاک به بیش از30 زبانِ دنیا ترجمه شده و جوایز مختلفی را دریافت کرده است. از او تا به حال، بیش از ۱۲ کتاب به زبانهای ترکی، انگلیسی، فرانسوی… به چاپ رسانده است که مشهورترین کتابش «ملت عشق» است. او در سال 1998 با نوشتن رمان «پنهان» موفق به دریافت جایزه جشنواره مولانا شد. . ازآثاراین نویسنده که به زبان فارسی ترجمه شده است می توان به سه دخترحوا، آینههای شهر، و شپش پالاس ، اسکندر، شرف ، من و استادم، مَحرم و کتاب شمسپاره و... اشاره کرد.
برخی از افتخارات آثار نویسنده
- ملت عشق: نامزد جایزهٔ ادبی ایمپک دابلین (در سال ۲۰۱۲)
- ملت عشق: جایزهٔ الف (در سال ۲۰۱۱)
- شاگرد معمار: نامزد نهایی جایزهٔ اونداتی (در سال ۲۰۱۵)
- شرف: برندهٔ جایزهٔ روله ده وایاژور ( در سال ۲۰۱۳ )
- شرف: برندهٔ دوم جایزهٔ اسکاپاد فرانسه (در سال ۲۰۱۴)
- محرم: نامزد جایزهٔ بهترین داستان خارجی ایندیپندنت (در سال۲۰۰۷)
- محرم: برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان ترکیهای یونیون(در سال ۲۰۰۰)
- آپارتمان شپش: نامزد نهایی بهترین جایزهٔ خارجی ایندیپندنت (در سال ۲۰۰۵)
خلاصه ای ازملت عشق
رمان ملت عشق (چهل قاعده عشق یا چهل قانون عشق) پنج فصل دارد: خاک، آب، باد، آتش و خلأ. که در هر کدام از تغییرات شخصیتهایش پرده برمیدارد. دو داستان به موازات هم روایت می شوند. یکی داستان عشق بین شمس و مولانا و دیگری داستان زنی بنام اللا روبینشتاین است. اللا در آستانهی چهل سالگی است و در زندگی خود شور و اشتیاقی را احساس نمی کند و انگیزه خود را برای زندگی کردن از دست داده است. او پس از ۲۰ سال زندگی مشترک در زندگی روزمره اش غرق شده است و همسرش نیز به اون خیانت کرده است. او در یک انتشارات کار می کند و وظیفهاش در انتشارات نوشتن گزارشی برای رمان «کفر شیرین» اثر «عزیز زاهارا» است. همین اتفاق، در زندگی اللا موجب تغییرو تحول در او می شود.
از این قسمت کتاب داستان اول به داستان دوم نزدیک تر میشود.اللا هرگز عشق را تجربه نکرده است و وقتی دخترش خبر ازدواجش با نامزدش را به او می دهد با او مخالفت می کند. اما پس از مطالعه کتاب کفر شیرین متوجه می شود که عشق حقیقی وجود دارد. داستان کتاب «کفر شیرین» اثر عزیز زاهارا درباره ی جستجوی شمس، به دنبال یافتن یک شاگرد شایسته که همان مولانا است، می باشد. ماجرای یافتن مولانا از جایی شروع می شود که شمس تصویری از مرگش را در خواب می بیند و به این فکر می افتد که به دنبال یافتن کسی باشد، که بتواند دانسته هایش را با او به اشتراک بگذارد. بنابراین برای یافتن مرید از سمرقند راهی بغداد می شود. در بغداد از طریق یک صوفی، با مولانا آشنا می شود. مولانا در آن زمان محقق و عارف دوران بود. شمس برای دیدار با مولانا به قونیه سفر می کند. و نتیجه ی این دیدار، دوستی قوی بین او و مولانا شکل می گیرد که سبب می شود خانوادهی مولانا از شمس نفرت پیداکنند.
اللا با خواندن این داستان کم کم به عزیز زاهارا علاقه مند می شود. تصمیم می گیرد با او دیدار داشته باشد. پس از طریق ایمیل با او به مکاتبه می پردازد و با او قرار ملاقات می گذارد و فرزند و همسرش را رها می کند و به ترکیه سفر می کند. با هرچه مطالعه بیشتر و جلوتر رفتن کتاب «کفر شیرین» ، اللا بیشتر مطمئن می شود که زاهارا شمس زندگیاش است! اللا پس از خواندن ۴۰ قانون عشق متوجه می شود که می تواند با نویسنده کتابی که مشغول به خواندنش است رابطه عاشقانه ای مانند شمس و مولانا برقرارکند برقرار کند و...
چرا باید کتاب ملت عشق را بخوانیم؟
کتاب ملت عشق، کتابی است که برای هر خوانندهای آموزه هایی دارد. مثلا اینکه در مورد خود و دنیای پیرامون خود عمیقتر فکر کند، با تصوف، فلسفه، تاريخ و فرهنگهای مختلف آشنا شود. دراین کتاب، ۴۰ قاعدهی عشق از زبان شمس روایت میشود که هرکدام دریچهای به سوی معرفتی عمیق باز میکنند. این کتاب راهنمای عملی رسیدن به زندگی عاشقانه است؛ البته عشقی که رنگ و بوی «عارفانه» دارد. و این نکتهای است که این کتاب را از کتابهای عاشقانهی مشابه خودش متمایز میکند. اگر بخواهیم عشق را با معنا و به صورت جدیدی تجربه کنیم، بهتر است ملت عشق را مطالعه کنیم.
تکه هایی از 40 قانون از قوانین ملت عشق
از نظر مولانا باید قوانین عشق را آموخت و عشق حقیقی را تجربه کرد تا به عشق الهی رسید. پس عاشق شوید و به وجود خود و جهان عشق بورزید. در این صورت است که شور و شعف به زندگیتان سرازیر می شود.
- عشق را در درون خود جستجو کنید.
- این جهان کوه است و فعل ما ندا.
- خود را در آینه دیگران پیدا کن. خود کامل را فقط می توان در آینه فردی دیگر دید.
- هرکس وارد مسیر و راه عشق شود. چه بخواهد چه نخواهد تغییر می کند.
- انسان ها یک اثر هنری از پروردگار هستند. و هدف از خلقت روز به روز کامل شدن ما است. پس هر مشکل و تغییر ما را به سمت کامل تر شدن هدایت می کند.
- نیت ما بسیار مهم تر از صورت و ظاهر عمل هاست. عاشق حقیقی خدا وارد میخانه هم که بشود، می خانه برایش نمازخانه است.
- منتظر بهشت و جهنم در آخرت نگرد. بهشت و جهنم در نحوه زندگی و احساس ما از اعمال خویشتن است.
- در این دنیا، فقط میتوانیم با تضادها پیش برویم. پس تضاد ها را بپذیر تا پله پله بالا روی.
- قوانین کل جهان ثابت است و تغییر نمی کند. به ازای هر آدم خوب که می میرد یک آدم خوب متولد می شود.
تکه هایی از جملات تاثیرگذار ملت عشق
- کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام.
- مرشد حقیقی آن است که تو را به دیدنِ درون خودت و کشف کردنِ زیباییهای باطنت رهنمون میشود. نه آنکه به مریدپروری مشغول شود.
- چه مثل مارکوپولو دنیا را بگردیم، چه از گهواره تا گور توی خانه بمانیم، فرقی نمیکند؛ برای همه ما زندگی رشتهای از تولدها و مرگهاست. آغازها و پایانها. برای تولد لحظهای باید لحظه پیش از آن بمیرد. همانطور که برای زایش «منِ» جدید، منِ کهنه باید پژمرده و خشک شود…
- شریعت مانند چراغ است، روشنایی میبخشد. اما نباید فراموش کرد که چراغ هنگام راه رفتن در تاریکی به کار آن میآید که جلو پایت را ببینی. بعد از شریعت نوبت طریقت است، بعد از طریقت نوبت معرفت، بعد از معرفت هم نوبت حقیقت! اگر جهت اساسی فراموش شود و انسان شریعت را نه وسیله که هدف بشمرد، آن چراغ دیگر چه فایدهای دارد؟
- به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بیتو. نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیرِ زندگیات بهتر از رویش نباشد.
- خدا هر لحظه در حال کامل کردنِ ماست، چه از درون و چه از بیرون. هر کدام ما اثر هنری ناتمامی است. هر حادثهای که تجربه میکنیم، هر مخاطرهای که پشت سر میگذاریم، برای رفع نواقصمان طرح ریزی شده است. پروردگار به کمبودهایمان جداگانه میپردازد، زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است
- کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام برمیدارد. با خودش میگوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.» اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق میگوید این است: «خودت را رها کن، بگذار برود!»